Write For Us

KoveitiPoor -=- Rooze Tanhayi

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
505 Views
Published
از نخست زندگی هرگز نمی شد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روز تنهایی که حتی یک نفر یارم نبود
دیدم آنجا پشت در افتاده تنها یاورم
او مرا می‌خواند و من آن روز دستمبسته بود
کاش آنجا جان من می‌شد برون از پیکرم
خاطرات هسمر شب زنده دارم زنده ماند
از مناجات سحرگاهان زینب دخترم
ای شب تاریک بازا تا نهان از چشم خلق
قبر نا پیدای زهرا(س) بگیرم در برم
او مرا می خواند و من ان روز دستم بچه بود
کاش انجا جان من میشد برون از پیکرم
Category
Social
Be the first to comment